اسم فارسی farsiname

• 1- الف تأنیث جزء حروف اصلی نیست (نه فاعل الفعل نه عین الفعل نه لام الفعل)
  الف مقصوره در صورتی نشانه مؤنث است که زائد بر سه حرف اصلی با شد مثلاً:
  (ک، ب، ر+ ی= کبری) بنابراین الف مقصوره در اسمهایی مثل موسی، عیسی، مصطفی و . نشانه مؤنث نیست
  به عبارت دیگر،الف مقصوره در مونث های لفظی مثل موسی ،عیسی ملحق به زائد محسوب می شود
• 2- قبلش حداقل سه حرف اصلی وجود داشته باشد.
• 3-در آخر کلمه باشد (یعنی بعدش هیچ حرفی نباشد)
• 4- مقلوب از واو»‌و ‌یاء»‌ نباشد.

فَرهود Farhood
به معنی صداقت و راستی در دین با ریشه پارسی
همچنین فی که رنگ آن به علت حرارت دگرگون شده است را گویند

فَرنود  Farnood
به معنی برهان و دلیل با ریشه پارسی

فَرجود Farjood

سیپان سِپانو
نیکاد نیاک
هیرمان هیرام
وائل وصال
پَرتام تیام
یالمان آیمان
کیخسرو کیخرد
راماو میلاو
اوراین اورهان
زانیس داریس
بهیز بهراد
چاوان چاووش
نیاراد نیاسان
اَمیرمصدق اَمیرکبیر
اَرشک اَرشان

اسم ترکی : گون، گونَش، یاشیق،  اَرگونَش و یارقین، آکشیت



اسم آرامی : وندا. آرامی از زبان های باستانی جهان است.

اسم زند و پازند : شمیسا

اسم یونانی : هلیوس Helious

اسم عبری : هلیون

یاسمن : گلی خوشبو به رنگ سفید ، زرد ، صورتی و. با ریشه پارسی

یاس :  نام رایج یاسمن با ریشه پارسی


یاسمین : گل یاسمن سفید رنگ با ریشه پارسی ( Yasmin)

جاسمین :  گل یاسمن در زبان لاتین

ژاسمین :  گل یاسمن در زبان فرانسوی

یاسما :  منسوب به گل یاسمن با ریشه پارسی

یاسمینا : منسوب به گل یاسمین با ریشه پارسی

رازقی : گل یاسمن در زبان عربی

سَروْ

سرو در تاریخ و فرهنگ ایرانی تشخصی نمایان دارد

در شال‌های ترمه و قلم کاری‌های اصفهان شکل سروی مشاهده می‌شود که سرش کمی‌ خمیده است

در کیش زردشتی، به روایت گشتاسپ نامه دقیقی سروی به دست پیامبر این آیین در  جلوی آتشکده‌ای در کاشمر کاشته می‌شود که بعدها به سرو کشمر معروف می‌شود
این درخت سرشتی بهشتی دارد و بر ایمان گشتاسپ پادشاه کیانی، پسر لهراسپ گواه است و بر هر برگش نام این پادشاه نوشته شده است
به هر روی سرو از درختان مورد اعتنا در آیین زردشتی است

سه نوع سرو تا به حال شناخته شده است

سرو آزاد
سرو آزاد که شاخهایش راست رسته می باشد
آن را به این اعتبار آزاد گفته اند که از قید کجی و ناراستی و پیوستن به شاخ دیگر فارغ است
بعضی گویند هر درختی که مانند سرو میوه ندهد آن را آزاد خوانند
جمعی گفته اند هر درختی را کمالی و زوالی هست ، چنانکه گاهی پربرگ و تازه است و گاهی پژمرده و بی برگ و سرو را هیچ یک از آنها نیست و همه وقت سبز و تازه است و از این علتها فارغ و این صفت آزادگان است ، بدین جهت آزادباشد

سرو سهی
سرو سهی که دو شاخش راست رسته باشد


سرو ناز  
سرو ناز که شاخهایش متمایل است


مهمترین ویژگی سرو شادابی و سرسبزی است
یکی از زیباترین و برازنده‌ترین رستنی‌های جهان است و نمونه ای از خرمی ‌و سرسبزی مدام است
درختی که خزان ، پژمردگی ، برگریزان و افسردگی ندارد
مشهور است که رستنگاه طبیعی این درخت سرزمین خاوری ایران است

از صفات دیگر سرو ، آزادگی ، استواری ، بلندی ، سرفرازی است

درباره انتساب صفت آزادگی به سرو ، ارتباط آن با ناهید که در اساطیر و افسانه‌ها رمزی از آزادی و آزادگی به شمار می‌رود، هم قابل ذکر است

در دیوان حافظ بالغ بر ۶۰ مورد واژه سرو به کار گرفته شده است
در بیشتر ابیاتی که واژه سرو به کار رفته است ، نوعی مقایسه بین قامت معشوق و قد سرو به چشم می‌آید و جالب این جاست که همواره او طرفدار بلندی قامت معشوق است و از اون به عنوان سروقامت یا سرو اندام یاد می کند

فَرنیا : دختری که مایه‌ ی جلال و شكوه نیایش است

مِهنیا : کسی که اجداد و پدرانش از بزرگان و نیکان است

مِهرنیا : از نژاد مهربانان ، از نسل خورشید

هونیا : دارای نژاد و نیای خوب ، نیک تبار

رونیا :دختری که شبیه نیاکان است

بهنیا : کسی که از نسل خوبان است

وهنیا : کسی که از نسل خوبان است


نیاسا : مانند اجداد و نیکان

نیاک : پسری که خلق و خویی شبیه نیاکان دارد

نیاوش : پسری که شبیه نیاکان خود است

نیاوند : از نسل نیاکان


* نیا در نام هایی مانند سونیا ، آنیا ، لنیا ، ژانیا ، وانیا ، مانیا ، تانیا و. یا نیان و نیایش به معنی نیاکان نیست

آرمیا : ارمیا ، بزرگ داشته شده؛ نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل ، همچنین لقب حضرت خضر نبی و لقب حضرت علی (ع) - آرمیا در فارسی به معنای آرامش دادن و آرام شدن هم آمده است.

طاها : لقب پیامبر و اسم یکی از سوره های قرآن.

یاسین :  لقب پیامبر و اسم یکی از سوره های قرآن.


عرفان : یکی از مراحل سلوک، معرفت، شناخت خداوند.

احسان : نیکی، نیکویی.

بنیامین : نام پسر حضرت یعقوب و برادر تنی حضرت یوسف ، پسر دست راست.

متین : دارای پختگی، خردمندی و وقار، استوار، محکم، از نام های خداوند.

مبین : آشکار، پیدا.

معین : یاریگر، کمک کننده، یاور.

صدرا: مرکب از صدر (عربی به معنای بالا) + الف فاعلی (فارسی) - بالا برنده،ارج دهنده،نام حکیم محمدبن ابراهیم بن یحیی شیرازی معروف به ملاصدرا.

بهمن و مهرناز : فرزند غلامرضا پهلوی و هما اعلم ( دختر دکتر امیراعلم)

آذر دخت ، مریم و بهرام : فرزندان غلامرضا پهلوی و منیژه جهانبانی ( دختر سرلشکر جهانبانی)

کامیار و سروناز : فرزندان عبدالرضا پهلوی و پری‌سیما زند

شاهرخ و شهلا : فرزندان احمدرضا پهلوی و سیمین تاج بهرامی

شاهین ، شهرناز و پری ناز : فرزندان احمدرضا پهلوی و رزا بزرگ نیا

کیوان ، داریوش و رعنا : فرزندان فاطمه پهلوی و وینست لی هیلر

پری ، کامبیز و رامین :فرزندان فاطمه پهلوی و ارتشبد محمد خاتمی

نیلوفر :فرزند حمیدرضا پهلوی و مینودولت شاهی

منتخب اسم دخترانه

آرنوشا: به معنی اریایی جاودان با ریشه پارسی مرکب از آر ( آریایی) + نوش ( جاودان) * اسم های ختم شونده به آ را ببینید.
هاوین : به معنی تابستان (زمانی که خورشید می تابد ) با ریشه کردی مناسب برای دختر تیر یا مرداد یا شهریور
نیتا : به معنی یگانه ، بی نظیر و بی مانند با ریشه پارسی مرکب از نی ( نیست، نبود) + تا ( مثل و مانند )  
دینا: به معنی دین و وجدان در زبان اوستایی، انتقام یافته در زبان عبری
دلسا : به معنی مانند قلب،  مایه اسایش و  ارامش دل با ریشه پارسی

اسامی دوقلو دختر و پسر


پریا و اریا + تینا و سینا
رویا و رضا + عرفانه و عرفان
مانی و مانا + ماندانا و مانی
شایان و شاینا + آرتور، آی نور
آرشیدا و آرشام +پرهام، پرشان
پارسا، پریسا + آریان، آریانا
روشا و رهام +پوریا، پونیا
فرناز، فرزاد + شروین، شیرین
آرا، آرشام + آیسان، آیدین
آیلین، آیدین  + یسنا، یاسین
هیوا، هیراد  + نورا، نیما
یسنا، سینا‌ + آریو، آریانا
مانی، مانا‌ + آناهید، آرش (اسم اصیل پسرانه)
بردیا، باران  + بردیا، به آفرین
مهرآفرید (پسر) ، به آفرین (دختر)
مهرداد، مهرزاد   + شیرین، فرهاد
ساغر، سامان  + سیاوش، سودابه
پریا، پویا  + ویستا، اوستا (هر دو اسم اوستایی هستند)
درسا، پارسا  + پوریا، پریا
آیدا، آرش  + آرشاویر، آرشین
ارتین، تینا  + لیلی، ایلیا
سمن، سمند  + یاسمین، یاسین
اردوان، ارغوان‌ + طنین، تکین
مهنام، جرهام  + کیان، کیانا
مهتا، مهیار  + سپهر، سپیده

معنی نام های دوقلوی دختر دختر

وایه به معنی ارزو و حاجت در زبان بوشهری

ناریش به معنی به رنگ انار در زبان پارسی
ناروین به معنی زیبا روی سرخ گون در زبان پارسی

فریمهر به معنی خورشیدباشکوه با ریشه پارسی
آفرین‌مهر به معنی خورشیدموردتحسین با ریشه پارسی

پانیذ به معنی قند با ریشه پارسی
پادینا به معنی گل پونه در گویش همدانی اسم دوقلو دختر

رازیما به رازِ ما با ریشه کردی
دیما به معنی دختر زیبارو در زبان پارسی

مهرسا به معنی مانندخورشید با ریشه پارسی
سایماه به معنی سایه ماه در زبان پارسی

آیرخ به معنی دخترچون ماه با ریشه ترکی‌پارسی
رخناز به معنی دختر زیبا با ریشه پارسی

آمیتریس به معنی ستایش کننده با ریشه اوستایی پهلوی
آریستا به معنی مانند عروس با ریشه پارسی ، مجازا به معنی دختر زیبا

هونیابه معنی نیکو تبار و نیک نژاد با ریشه پارسی
وانیا به معنی هدیه باشکوه خدا با ریشه عبری

موراشین به معنی فیروزه در زبان کردی

سانوا به معنی دخترشیرین سخن  با ریشه پارسی
سایرا به معنی نغمه گر با ریشه ترکی

شادلی به معنی دخترشاد با ریشه پارسی ترکی
شانای به معنی ماه خندان و ماه شاد با ریشه ترکی

ری‌گل به معنی گلچهره با ریشه لری‌پارسی
گلارا به معنی آراینده گل ها با ریشه پارسی